انتشارات طلائیه
انتخاب دسته بندی
  • انتخاب دسته بندی
  • Uncategorized
  • آشپزی
  • اتاق کودک
  • ادبیات
  • بازی فکری
  • تاریخی
  • تخصصی معماری
  • درسی و دانشگاهی
  • رمان
  • روان شناسی
  • علمی
  • عمومی
  • عمومی
  • کتاب و مجله
  • کودک و نوجوان
  • لوازم التحریر
  • ورزشی
ورود / عضویت
منو
ورود / عضویت
انتشارات طلائیه انتشارات طلائیه
0 آیتم / 0 تومان
  • صفحه اصلی
  • فروشگاه
  • شگفت انگیز
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • قوانین
  • وبلاگ
پـشـتـیـبانی تلفنی

66462961 021

0 لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / 0 تومان
برای بزرگنمایی کلیک کنید
خانهکتاب و مجله دیوان اشعار جامی (فاتحة الشّباب، واسطة العِقد، خاتمة الحیاة)
محصول قبلی
شهر خفتگان در گردنبند جادویی (جلد 3 مجموعه شهر خفتگان) 32,000 تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
برکه مهتاب 290,000 تومان

دیوان اشعار جامی (فاتحة الشّباب، واسطة العِقد، خاتمة الحیاة)

380,000 تومان

5 در انبار

کیفیت اورجینال

این متن آزمایشی برای قالب وودمارت می باشد

پرداخت ایمن

این متن آزمایشی برای قالب وودمارت می باشد

مقایسه
افزودن به علاقه مندی
دسته: ادبیات, کتاب و مجله برچسب: (فاتحة الشّباب، واسطة العِقد، خاتمة الحیاة), بهمن خلیفه, جامی, دیوان اشعار جامی, عبدالرحمن احمد جامی
اشتراک گذاری
  • توضیحات
  • اطلاعات بیشتر
  • نظرات (0)
توضیحات

دیوان اشعار جامی

(فاتحة الشّباب، واسطة العِقد، خاتمة الحیاة)

مقدمه­

نورالدّین عبدالرّحمان جامی (817 هـ­­ .ق ـ 898 هـ .ق) بزرگ­ترین شخصیت فرهنگی در قرن نهم هجری بوده است. او شاعر بود، و البته دایرۀ فضل او محدود و منحصر به شاعری نبود.

نگاهی به آثار و نوشته­های او حکایت از آن دارد که او علاوه بر شاعری، به مبانی نظریه­های عرفان و تصوّف، به ویژه آراء شیخ اکبر، ابن عربی اشراف و آگاهی کامل داشته و نویسنده­ای چیره­دست بوده و دستی هم در زندگی­نامه­ نگاری داشته و غیر از ادب فارسی، با زبان و ادب عربی نیز کاملاً آشنا بوده و تألیفاتی در این باب از جامی در دست است.

ذکر فضایل این مرد بزرگ، در روزگار خود او میان علمای عصر و حاکمان روزگار او در ایران و ولایات مجاور، شایع بوده؛ چنانکه امیر علیشیر نوایی از بزرگان همروزگار او، کتاب «خمسۀ المتحیرین»  به ترکی جغتایی را در شرح احوال جامی نوشته و عمدۀ تذکره­نویسان نیز در احوال و آثار و عقاید او سخن گفته و از او به بزرگی یاد کرده­اند.

جامی از نویسندگان پرکار بوده. کتاب­ها و رسالات متعدد از او در دست است؛ از رسالات مختصر در علوم دینی و تفسیر و حدیث و عقاید گرفته تا رسالات در شرح مفاهیم عرفانی و مقولات صوفیه، همچون لوایح و لوامع و اشعۀ اللّمعات تا کتاب­های « نفحات الأُنس» در شرح احوال بزرگان متصوّفه و «شواهد النبوّۀ» در سیرۀ نبی اکرم(ص) و اثبات نبوّت او و احوال صحابه و تابعین و کتاب «نقد النّصوص فی شرح نقش الفصوص» در شرح مقدمۀ قیصری بر فصوص الحکم ابن عربی و چند رساله در شرح اشعار ابن فارض مصری و شرح بر کتاب کافیۀ ابن حاجب در نحو عربی(معروف به شرح جامی) و رساله در فن قافیه و رسالۀ ارکان حج و «بهارستان» در حکایات به شیوۀ گلستان سعدی و چند رسالۀ دیگر در فن معما و…

جامی به پیروی از نظامی گنجه­ای، هفت مثنوی سروده و مثنوی­های او به هفت اورنگ موسوم است: 1. سلسلۀ الذّهب، 2. سلامان و ابسال  3. تحفۀالأحرار  4. سبحۀالأبرار  5. یوسف و زلیخا    6. لیلی و مجنون    7. خردنامۀ اسکندری.  این آثار و نوشته­ها، نشان­دهندۀ پایگاه و جایگاه شایستۀ تحسین او در شعر و نثر فارسی است.

جامی علاوه بر اینها، استاد مسلّم قصیده و غزل در قرن نهم هجری است. دیوان شعر قصاید و غزلیات جامی،  در سه دوره و با سه عنوان به طور مستقل تدوین شده و این تدوین به دست خود شاعر انجام یافته:

  1. فاتحۀالشباب 2. واسطۀالعِقد 3. خاتمۀالحیاۀ

آنچه از عنوان این سه دیوان استنباط می­شود، این است که دیوان نخستین، شامل اشعار دورۀ جوانی اوست، دیوان دوم شامل اشعار میان­سالی جامی و دیوان سوم شامل اشعار کهن­سالی او؛ اما باید توجه داشت که «فاتحۀالشباب» چند بار تکمیل و تدوینِ مجدد شده و برخی اشعار متعلق به دورۀ پس از جوانی شاعر به آن افزوده شده، چنانکه برخی اشعار متعلق به دورۀ بعد از  شصت سالگی شاعر هم در این دیوان هست. دیوان دوم، یعنی «واسطۀالعِقد»، در برگیرندۀ اشعار متعلق به حدود 68 سالگی شاعر است و خاتمۀالحیاۀ نیز شامل اشعار بعد از آن.

جامی بر مجموعه دیوان­های خود چهار مقدمه­ نگاشته و گفتنی­ها را دربارۀ آنها گفته است: یک مقدمه بر مجموع سه دیوان و نیز بر هر کدام از دیوان­ها، مقدمه­ای مستقل.

از مقدمۀ جامی بر مجموعِ سه دیوان، چنین برمی­آید که او به خواست امیر علیشیر نوایی در سال 897 هـ . ق به نام­گذاری این سه دیوان اقدام کرده و مجموعه­های پیش­تر تدوین یافته را در یک مجلّد جای داده است.

جامی در مقدمه­ای که بر«فاتحۀالشباب» نوشته، به حدود هفتاد سالگی خود اشاره کرده و شروع ترتیب و تدوین دیوان نخستین را در این ماده تاریخ بیان نموده:

« از گوهر سال نظم این عِقد دُرر                 بر روی صدف نهاد یک دانه گهر»

یعنی سال 884 هـ . ق.(نقطه­ای بر روی صاد: ضدف= 884). این تاریخ، قطعاً تاریخ آخرین تدوین دیوان اوّل است و بنابراین، در فاتحۀالشباب، علاوه بر اشعار دوران جوانی جامی، اشعاری که تا حدود 67 سالگی هم سروده شده بود، وارد شده است.

جامی در مقدمۀ دیوان دوم، یعنی«واسطۀ­العِقد»، گفته است که اشعار این دیوان را در تاریخ 884 تدوین کرده و در این زمان، عمر او به هفتاد نزدیک شده بود.(هرچند بنا بر تحقیق  افصح­زاد در مقدمۀ دیوان جامی، ماده تاریخ ابیات پایانی این مقدمه «تمّمته»]885[ نیست و «چو تمّمته» است که بر عدد 894 دلالت دارد)؛ بنابراین، با پذیرفتن سال 884، تدوین نهایی فاتحۀالشّباب و ترتیب واسطۀالعِقد در یک تاریخ صورت پذیرفته است. تاریخ تدوین دیوان سوم، یعنی خاتمۀالحیاۀ، در مقدمۀ این دیوان، سال 896 ذکر شده.

با تکیه بر تاریخ­های مذکور در چهار مقدمه­ای که جامی برای این سه دیوان نوشته، نتیجه چنین می­شود که جامی سه مجموعه از اشعار متعلق به دوره­های مختلف زندگی خود را که پیش‌تر تدوین کرده بود، در سال 897 هـ . ق در یک مجلد کنار هم قرار داد. در این تدوین، مقدمه‌هایی را که پیش از آن بر آن مجموعه­ها نوشته بود، تغییر نداد و عیناً نقل کرد. تدوین فاتحۀالشّباب را که پیش­تر چند بار تجدید کرده بود، در سال 884 هـ . ق برای آخرین بار انجام داد. در همان سال، واسطۀالعِقد را مرتب کرد و در سال 896 ، خاتمۀالحیاۀ را تدوین کرد. سال وفات عبدالرّحمان جامی 898 است؛ بنابراین، آخرین تدوین این سه دیوان، که در بر دارندۀ اشعار سه دوره از زندگی اوست(غیر از مثنوی­های مستقل)، حدود دو سال پیش از وفات او انجام یافته است. نقل چهار مقدمۀ نگاشتۀ عبدالرّحمان جامی بر دیوان­ها، ضروری است:

  1. مقدمۀ عبدالرّحمان جامی بر مجموع سه دیوان:

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از تیمّن به ادای ثنای جمیلی جلیل که باعث غزل­سرایی قافیه­سنجان نغزگفتار بر حُسن خوبان و جمال محبوبان اگر دانند و اگر نه جز مطالعۀ طوالع حُسن و جمال او نیست و داعی به قصیده­پردازی شاعران مدحت­گزار بر جاه شاهان و جلال گیتی­پناهان اگر شناسند و اگر نه، جز مشاهدۀ شواهد جاه و جلال او نی.

قطعه

گر سرّ جمالش نشدی رهزن  عاشق
ور نعت جلالش نشدی  رهبر  مادح
  در وصف غزالان، غزل خوش که سرودی
شاهان  جهان  را  به مدایح  که ستودی

و پس از تبرک به افشاء درود حبیبی واجب­التّرحیب که هم مطلع دیوان نبوّت وصف کمال اوست که « کُنتُ نَبِیّاً و َ آدَمُ بَینَ الماءِ وَ الطِّین » و هم مقطع داستان رسالت نعت جلال او که «ولکِن رَسُولَ اللهِ و َ خاتَمَ النَّبِییِّنَ»

قطعه

نظم بدیع سلک جهان خوش قصیده­ای­ست
هر کس که در جهان بود او را  زبان  صدق
  بیت­القصیدۀ  نعت  جلال  محمّد   است
ممدوح  او  محمّد  و  آل  محمّد   است

علیه و علی آله العظام الأطهار و اصحابه الکرام الأخیار شرایف الصّلوات و کرایم التّحیات، نموده می­آید که چون این کمینه به حسب فطرت اصلی و قابلیت جبلّی هدف سهام احکام خجسته فرجام صفت کلام افتاده بود و صدف جواهر اسرار اسم بزرگوار المتکلّم آمده، هرگز نتوانست که اوقات خود را بالکلّیه از ابداع نظمی یا اختراع نثری فارغ یابد و خالی گرداند، لاجرم از توالی اعوام و شهور و تمادی اعصار و دهور، رسایل و کتب متعدده از مثنویات و دفاتر متنوعه از مثنویات و دواوین متفرقه از قصاید و غزلیات جمع آمده بود و در این وَلا که از تاریخ هجرت نبویه تا تکمیل مائۀ تاسعه، سه سال بیش باقی نمانده است]897[، محب و معتقد درویشان بلکه محبوب و معتقد ایشان،

بیت

آن تافته دی بر دل او زود نه دیر                 راز فردا چه جای دی بلکه پریر

نظام­الملّۀ و الدّین علیشیر الّذی هو مستغنی باسمه العالی عن المبالغۀ فی الألقاب فَنُعرِض بِالإشتغال بِالدُّعاءِ عن مُزاوَلَۀ الإطناب وَفَّقَهُ الله لما یُحبُّهُ وَ یَرضاهُ و َ جَعَلَ اُخراهُ خَیراً مِن اُولاهُ همت شریف به آن آورده است که دواوین قصاید و غزلیات را که عدد آن به سه رسیده است در یک جلد فراهم آورد و چون سه مغز پسته در یک پوست بپرورد، از این فقیر استدعای آن کرد که هر یک به اسمی خاص سمت اختصاص گیرد و از وَصمت ابهام و اشتراک صورت استخلاص پذیرد، لاجرم به ملاحظۀ اوقات وقوعشان دیوان اوّل که در اَوان جوانی و اوایل زمان آمال و امانی به وقوع پیوسته به فاتحۀ­الشباب اتّسام می­یابد و دیوان ثانی که در اَواسط عقود ایام زندگانی انتظام یافته به واسطۀ­العقد نامزد می­شود و دیوان ثالث که در اواخر حیات آغاز ترتیب آن شده است به خاتمۀ­الحیات موسوم می­گردد. امیدواری به کرم حضرت پروردگاریـ عزّ شأنه ـ واثق است که نام همۀ عزیزان به صوالح اعمال و لطایف اقوال بر صفحات روزگار بماند و آن را واسطۀ دعای خیر و وسیلۀ سعادت آخرت گرداند.

هرگز  مکناد   این   فلک   پُر   شتُلُم
زیرا که بقای آن پس از مرگ  نخست
  نام  ما  را  از نامۀ هستی گُم
گویند حکیمان که حیاتیست دوم

و الله تعالی یقول الحق و یهدی السّبیل  و هو سبحانه حسبنا و نعم الوکیل.

  1. مقدمۀ عبدالرّحمان جامی بر دیوان نخست(فاتحۀ الشباب):
بسم   الله   الرّحمن   الرّحیم
خوان کرم کرده کریم آشکار
  هست صلای سرِ خوانِ کریم
گوید  بسم  الله   دستی   بیار

پاکا پروردگاری که زبان سخن­گزار در دهان سخنوران شیرین­کار شکرگفتار نواله‌ای است از خوان نوال او، و اَلوان نِعَم از معانی و عبارات رنگین بر اطباق اوراق دواوین جادوطبعان سحرآفرین ماحضری از مائدۀ مَنّ و اِفضال او ـ عمّت موائدُ إنعامه وَ عوائِدَ إحسانه. وَ حَبّذا خوانسالاری که نعمت­خوارگان خوان بیان را به ندای« إِنَّ مِنَ البیان لَسِحراً» به سر آن خوان خوانده است و لذّت یافتگان مائدۀ شعر را به صلای«إنَّ مِنَ الشّعرِ لَحکمۀ» بر کنار آن مائده نشانده ـ صلی الله علیه و علی آله و اصحابه و اَعوانه.

اما بعد، نموده می­آید که ثمرۀ شجرۀ آفرینش بلکه شجرۀ ثمرۀ دانش و بینش، سخن است و استادان صناعت سخن که به دقت فکرت موی شکافته­اند آن جنس گرانمایه را بر دو منوال یافته­اند؛ یکی نظم و متکفّل امر آن، شعرااَند و یکی نثر و متصدّی شغل آن، ارباب انشاء، و هر چند قادر حکیم ـ جَلَّ ذکرُهُ ـ در کریمۀ «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُونَ اَلَم تَرَ انَّهم فی کُلِّ وادٍ یَهیمُونَ» شعرا را که سیّاحان بحر شعرند جمع ساخته و کمند لام استغراق در گردن انداخته، گاه در غرقاب بی­حدّ و غایت غوایت می­اندازد و گاه تشنه­لب در وادی­های حیرت و ضلالت سرگشته می­سازد، اما بسیاری از ایشان به واسطۀ صلاح عمل و صدق ایمان در زورق اَمان«اِلّا الَّذینَ آمَنوُا و عَمِلوا الصّالحاتِ»  نشسته­اند و به وسیلۀ بادبان «و َ ذَکَرُوا اللهَ کَثیراً » به ساحل خلاص و ناحیت نجات پیوسته، و همچنین اگر چه طائفه­ای را بر حسب فرمودۀ « اُحثُوا التّرابَ فی وُجوهِ المَدّاحِینَ» خاک مذلّت در چهرۀ عزّت افشانده­اند، گروهی دیگر را به کلیدداری گنج­های الهی و قفل­گشایی خزانه­های نامتناهی« لِلّهِ کُنُوزُ العَرشِ مفاتِیحُها اَلسِنَۀُ الشُّعَراءِ » در پیشگاه قربت نشانده­اند، و به همین طریقه اگر چه اشعار زمرۀ نفاق و تلبیس در مقولۀ «‌اَلشّعرُ مِزمارٌ مِن مَزامِیرِ إبلِیس» داخل شده است، گفتار ارباب وفا و وفاق از اقتضای دعای« اَللّهُمَّ اَیّدهُ بِرُوحِ القُدُسِ » از آسمان تأیید و تقدیس نازل گشته. و بالجمله کلمۀ جامعه در شأن شعر آن است که صاحب جوامع­الکلم ـ صلی الله علیه و سلّم ـ فرموده است که «هُوَ کَلامٌ فَحَسنُهُ حسنٌ وَ قَبِیحُهُ قَبِیحٌ». اگر چه آن رشحه­ای است که از کهن ریش مادۀ شهوت و غضب ـ که در درون ناپاکان بی­ادب خانه کرده است ـ تراویده،«لأن یَمتلیءَ جَوفُ اَحَدُکُم قَیحاً خَیرٌ لَهُ مِن أن یمتلیءَ شِعراً» عبارتی است در شأن او، و اگر نفخه­ای است که از مَهَبّ لطف و رأفت وزیده و بر ممرّ زبان اهل عشق و محبت به مشام جان مشتاقان رسیده«إنَّ للهِ فِی اَیّامِ دَهرِکُم نَفَحاتٌ اَلا  فَتَعَرَّضُوا لَها» اشارتی است به شرح و بیان او.

رباعیه

در دل سخنی که نو به نو می­زاید
بر  جیفه  وَزَد  دماغ  از او   آلاید
  بادیست که از جهان جان می­آید
بر  گل  گذرد  مشام   از او   آساید

پس فضیلت شعر را فی حدِّ ذاتِهِ باز نتوان داد و دست رَدّ بر سینۀ شُعرا علی إطلاقهم نتوان نهاد، فکیف که صاحب لوای اَنا اَفصَح و ساحب ردای اَنا اَملَح ـ علیهِ مِن الصَّلواتِ اَفضَلُها وَ مِن التَّسِلیماتِ اَکمَلُها ـ شعر را دوست داشتی. در «کشّاف» از خلیل بن احمد که واضع میزان نظم و رافع معیار شعر است روایت آمده است که به نزدیک آن حضرت ـ صلی الله علیه و سلّم ـ سخنان منظوم موزون دوست­تر بودی از بسیاری از سخنان از کفّۀ وزن بیرون. یکی از صحابۀ کرام ـ رضوان الله تعالی علیهم أجمعین ـ گوید که روزی در راهی پی­نشینِ آن پیشوای اولین و آخرین بودم، یکی از شعرای ماتقدّم را نام بُرد و فرمود که از شعر وی هیچ یاد داری؟ یک بیت بخواندم، پس گفت دیگر، دیگری بخواندم، پس گفت دیگر، تا غایتی که صد بیت خوانده شد، و با  وجود آنکه به قفل مشکل­گشای«وَ ما علَّمناهُ الشِّعرَ وَ ما یَنبَغی لَه» درِ این کار بر وی بسته بودند،  بایست این شغل از وی برده دفع تهمت آن را که مبادا کلام معجزنظام قرآن را مستند به سلیقۀ شعر دارند، و این قوی­ترین دلیلی است بر فضیلت شعر، گاه­گاه آن معنی از سمت قابلیت و کمال جامعیت وی سر می­زد و سخنان موزون بر زبان معجزبیان وی می­گذشت. در بعضی غزوات در مخاطبۀ انگشت هلال­آسای قمرشکاف خود که از آلایش خون شفق­گون شده بود، این کلام بر زبان مبارک می­راند:

هَل اَنتِ اِلّا اِصبَع دَمَیتِ   وَ فی سَبیل اللهِ ما لَقِیتِ

و در روز حفر خندق که تن پاک وی از نقل خاک غبارناک شده بود، این کلمات طیّبات می‌خواند:

وَ اللّهِ لَو لا اللهِ مَا اهتَدَینا
فَاَنزِلَن   سَکِینَۀٌ     عَلَینا
اِنَّ  الاُولی قَد بَغُوا عَلینا
  وَ  لا  تَصدّقنا  وَ لا صَلَّینا
وَ ثَبِّت الأقدامَ إن لاقَینا
إذا     اَرادُوا   فِتنَۀٌ    أبَینا

و در غزوۀ حنین چنین فرموده است:

اَنا النَّبیُّ لا کذِب   اَنَا ابنَ عَبدَالمُطَّلِب

و همچنین از اجلّۀ آل و اصحاب وی ـ صلّی الله علیه و سلّم و رضی عنهم ـ اشعار بسیار منقول است به­تخصیص از بیت القصیدۀ نظم سلسلۀ ولایت ـ کرّم الله تعالی وجهه ـ که وی را دیوانی است مشهور، و همچنین از اولیای اُمت ـ قدّس الله تعالی اسرارهم ـ اشعار روایت کرده­اند و بسیاری از ایشان را دیوان شعر هست چه عربی و چه فارسی.

پیر هری زبدۀ انصاریان   روّحهُ الله بروحِ العیان

فرموده است که مرا شش هزار بیت عربی بیش است در دست مردمان و بر پشت اجزای من و هم وی فرموده است که من صد هزار بیت عربی از شعرای عرب چه متقدّمان و چه متأخران به تفاریق یاد دارم، و هم وی فرموده است ـ وقتی که از اوایل حال خود حکایت می­کرده است ـ که کودکی بود در دبیرستان نیکو روی، ابو احمد نام، یکی گفت که برای وی چیزی بگوی. من این بیت بگفتم:

لأبی اَحمَدُ وَجهُ قَمَرُ اللَّیلِ غُلامُه   وَ لَهُ لَحظُ غزالٍ رَشَقَ القلبَ سِهامُه

و یکی از فضایل شعر آن است که سماع درویشان که از اجلّ احوال ایشان است در اغلب اوقات مبتنی بر استماع شعر است و شک نیست که چون ایشان را وقت خوش شود شاعر را از آن فیضی شامل و حظّی کامل خواهد بود و بسیار باشد که به دعای خیر یاد کنند. می­آرند که روزی قوّالی خراسانی در مجلس شیخ رکن الدّین علاءالدولۀ سمنانی ـ قدّس الله تعالی روحه ـ شعری خواند و صوتی گفت. شیخ را وقت خوش شد، قوّال را و شاعر را و سازندۀ آن صوت را دعا کرد. و در مقامات سلطان الطّریقه شیخ ابوسعید ابوالخیر ـ قدّس الله تعالی سرّه ـ مذکور است که روزی قوّال در پیش وی این بیت بخواند که:

اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن   تا بر لب تو بوسه زنم چونش بخوانی

شیخ را وقت خوش شد، پرسید که این شعر کیست. گفتند از آنِ عماره. گفت برخیزید تا  به زیارت وی رویم. شیخ با جمع  مریدان به زیارت وی رفتند.

و چون به فضل بعضی شعرا و فضیلت بعضی اشعار اِشعار واقع شد، می­گوید فقیر شکستۀ از ظلمت هستی نرسته عبدالرّحمان الجامی ـ خلّصه الله تعالی منه ـ که چون فاطر حکیم ـ تعالی شأنه ـ در مبدأ فطرت استعداد شعر در جبلّت من نهاده بود و خاطر مرا فی­الجمله تعلّقی به آن داده، هرگز نتوانستم که آن حرف را به­تمامی از صفحۀ احوال خود بتراشم و از آن معنی بالکلیه فارغ باشم، لاجرم از عنفوان جوانی که عنوان صحیفۀ زندگانی است تا امروز که سنین عمر از ستّین گذشته است و مُشرِف بر حدود سبعین گشته، هرگز از آن به­کلّی خالی نبوده­ام و از کلفت اندیشۀ آن یکبارگی نیاسوده­ام، چه در آن زمان که در زمین دل تخم آمال و امانی کاشتمی و دیده در  مشاهدۀ نورسیدگان بهارستان جمال و جوانی داشتمی، و چه در آن حال که میان به ملازمت اهل فضل و کمال بسته بودم و در مدارس افاده و مجالس استفادۀ ایشان در صف نعال نشسته، و چه در آن هنگام که در مسافرت بلدان و مهاجرت اوطان گام می­زدم و از مفارقت اخوان و مباعدت خلاّن تلخکام می­بودم، و چه در آن وقت که در خدمت درویشان دلقِ ترک و تجرید پوشیدم و به اشارت ایشان در تصفیۀ سرّ و جمع خواطر می­کوشیدم، و چه امروز که اکثر اوقات بر خود درِ خروج و دخول بسته­ام و در زاویۀ خمول به وقت خود مشغول نشسته، القصّه در هر وقت سخنی که مناسب آن وقت روی می­داد سواد می­کردم و در هر حال نکته­ای که بر حسب مقتضای آن حال در خاطر می­افتاد به بیاض می­آوردم تا به تفاریق مجموعه­ای جمع آمد جمیع معانی را جامع و لوامع سرّ جامعیت از مطاوی آن لامع، الّا آنکه در وی از استیلای طمع خام و حرص بر اخذ حطام به مدح و قدح لئام زبان نیالوده­ام و قلم نفرسوده، و الحمد لله علی ذلک، و در این معنی گفته شده است:

قطعه

نه دیوان شعر است این بلکه جامی
ز الوان  معنی  در او هر چه خواهی
  کشیده­ است خوانی به رسم کریمان
بیابی   مگر   مدح  و  ذَمّ  لئیمان

و چون آن در اوقات مختلف و احوال متفاوت دست داده بود، در آن ترتیبی جز وضع آن بر نهج حروف تهجی مرعی نیفتاده بود در وی تقدیم ما حقُّهُ التّأخیر بسیار بود و تأخیر ما حقُّهُ التّقدیم بی­شمار، لاجرم در این وقت چنان در خاطر افتاد که آن ترتیب را تغییری دهم و به تجدید ترتیبی نهم تا هر شعری در مَقَرّ خود قرار گیرد و هر غزلی در مستقر خود استقرار پذیرد. و چون مولد این فقیر ولایت جام است که مرقد  مطهّر و مشهد معطّر شیخ الإسلام احمد الجامی ـ قدّس الله سرّه السّامی ـ آنجاست، و این معنی را رشحه­ای از جام ولایت وی می­دانم، تحقیق نسبت را به ولایت جام و جام ولایت شیخ الإسلام، جامی تخلّص کرده شد.

 

قطعه

مولدم جام و رشحۀ قلمم
لاجرم   در  جریدۀ  اشعار
  جرعۀ جام شیخ­الإسلامی است
به  دو  معنی تخَلُّصم جامی است

و شروع در این ترتیب در تاریخی بود که واقفان قواعد معمّا از این رباعی استخراج توانند نمود:

رباعی

با دل گفتم کای به صفا گشته سمر
از  گوهر  سال  نظم  این  عِقد  دُرَر
  هستی صدفی پر از گهر چیست خبر
بر  روی صدف نهاد یک  دانه  گهر

والحمد لله ربّ العالمین و الصّلوۀ و السّلام علی محمدٍ و آله اجمعین.

  1. مقدمۀ عبدالرّحمان جامی بر دیوان دوم (واسطۀ العِقد)
بسم      الله      الرّحمن      الرّحیم
آن که به این نکتۀ سنجیده گشت
  املی   حمد   المنّان   الکریم
فاتحه     آرای   کلام   قدیم

متکلّمی که خلعت اعجاز کلام معجز طراز قرآن را به ما نفی « وَ ما هُوَ بِقَولِ شاعِرٍ» از آلایش تهمت شعر مطهّر ساخته و علم بلاغت موردش را از حضیض تدنّس بل هو شاعر به اوج تقدس «وَ ما عَلَّمناه الشِّعرَ وَ ما یَنبَغِی لَهُ » افراخته و با این همه نخستین مرکب تام را از آن کلام رفیع الشأن بلکه از هر سوره­ای از آن در قالب شعر ریخته و بر هیئت نظم انگیخته تا ایمایی باشد به آنکه نفی این معنی نه اثبات آن صورت راست که شعر فی حدّ ذاته امری مذموم است و شاعر به سبب ایراد کلام منظوم معاتَب و ملوم بلکه بنابر آن است که قاصران نظم قرآن را مستند به سلیقۀ شعر ندارند و معاندان متصدّی تحدّی به آن را ـ صلی الله علیه و سلّم ـ از زمرۀ شعرا نشمارند و این واضح­ترین دلیل است بر رفعت مقام شعر و شعرا و علوّ منزلت سحرآفرینان شعرآرا. قطعه

پایۀ شعر بین که چون ز نبی
بهر  تصحیح    نسبت    قرآن
  نفی  نعت  پیمبری  کردند
تهمت او به شاعری کردند

و پس از املاءِ حمد،

تحیّات     مِنَ      الله     السّلامِ
فلک فرشی که از ذوالعرش بر دل
و  علی  آله   مطالع   نظم  الوجود
  علی     خیرِ  الکرامِ   مِنَ   الاَنامِ
به جای شعر شرعش گشت  نازل
و    اصحابه  مواقع  نجم  الشهود

اما بعد، نموده می­آید که در تاریخ سنۀ اربع و ثمانین و ثمانمأۀ ]884[،که مدّت عمر از شصت گذشته بود و به هفتاد نزدیک گشته، قریب به ده  هزار بیت از شعرهای پراکنده که اوقات شریف به آن ضایع شده بود و بر آن متأسّف می­بودم، دفع دغدغۀ جمع  و ترتیب را، جمع و ترتیب کرده شد و همّت بر آن بود که اگر بقیۀ حیاتی باشد به تلافی آن مصروف گردد اما چون گاه­گاه  به حکم وقت بی سابقۀ تکلّفی بیتی یا بیشتر از خاطر سر می­زد و به موجب اشارت بعضی از دوریشان مصرع «که بادا وقت ایشان خوش، چو وقت دیگران زیشان» صورت تکمیل می­یافت و در قید کتابت می­آمد و ادراج آن در سلک آنچه پیشتر سمت انتظام یافته بود مظنّۀ اخلال به ترتیب آن می­بود، جداگانه در این اوراق ثبت افتاد، امید است که اگر موجب اجری نباشد، مفضی به وِزری نیز نگردد.

قطعه

در آغاز تصویر این تازه نقش
خردمند  دانا  به  سرّ  حروف
  چو تَمَّمتُهُ گفتم از  بهر  فال
از آن گفته دریافت تاریخ سال

و مِن الله سبحانه المبدأ و إلیه المآل.

  1. مقدمۀ عبدالرّحمان جامی بر دیوان سوم (خاتمۀ الحیاۀ):
بسم   الله  الرحمن  الرّحیم
کرده از این حرز ستایشگران
  طرفه خطابیست ز سفر قدیم
نقش   نگین  خاتم  پیغمبران

صلّی الله علیه علی الخاتم و علی آله و صحبه و سلّم؛

اما بعد،

دیوان ثالث است این از گفته­های جامی
یا رب چه نیک گفته­ است آن نکته­دان که گفته ا­ست
  باشد بر اهل بینش پیدا سمینش از غّث
اَلشَّیءُ  ما  یُثنّی  اِلّا  وَ  قَد  تَثَلَّث

قطعۀٌ اُخری:

آنچه از نیک و بد بر اهل جهان
هر  چه  گردد  دوباره  آخر   کار
  در جهان آشکاره خواهد شد
آن دوباره سه­باره خواهد شد

آغاز تسوید این بیاض و بنیاد ترشیح این ریاض در شهور سنۀ سِتّ و تِسعینَ وَ ثَمانمائۀ ]896[،اتّفاق افتاد و مِن الله سبحانه المبدأ و إلیه المعاد.

رباعیه

هر مرغ در این باغ نوایی بگذاشت
جامی ز قفایشان ز سر ساخته پای
  هر چغد در این کاخ صدایی بگذاشت
مانند قلم کلاغ پایی بگذاشت

]پایان مقدمه­های جامی بر دیوان­ها[

***

چنانکه گذشت، هر کدام از این سه دیوان، شامل قصیده، غزل، رباعی، قطعه، معما و… است. در این چاپ، همۀ قالب­های مشابه در سه دیوان، ترکیب شده و در کنار هم آمده است؛ یعنی همۀ قصیده­های دیوان اول و دوم و سوم در یک فصل گرد آمده و دیگر قالب­ها نیز همچنین. برای مشخص شدن جایگاه اصلی هر شعر و اختصاص آن به هر کدام از سه دیوان، در کنار آن، حروف ف، و، خ ( نمایانگر: فاتحۀ­الشباب، واسطۀ­العِقد، خاتمۀ­الحیاۀ) قید شده است.

تدوین اشعار در این چاپ، بر پایۀ چند چاپ­ پیشین از دیوان اشعار جامی صورت پذیرفته است:

دیوان جامی، به اهتمام ح. پژمان، انتشارات حسین محمودی، بی تا.

دیوان جامی، تصحیح محمد روشن، نگاه، 1389.

دیوان جامی، مقدمه و تصحیح اعلاخان افصح زاد، 2 مجلد، میراث مکتوب، 1378.

در موارد ابهام به چند نسخۀ خطی از دیوان جامی در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی رجوع و رفع ابهام شده است:

نسخۀ خطی کلیات جامی، شمارۀ: 7474

نسخۀ خطی خاتمۀ الحیاۀ جامی، شمارۀ: 86545 / 13156

نسخۀ خطی فاتحۀ الشباب و واسطۀ العِقد جامی، شمارۀ: 85337 / 11816

نسخۀ خطی دیوان جامی، شمارۀ: 87044 / 14043

اطلاعات بیشتر
وزن 2 kg
ابعاد 27 × 14 × 7 cm
authorbook

عبدالرحمن احمد جامی

isbn

9786007602645

به اهتمام

بهمن خلیفه

نظرات (0)

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دیوان اشعار جامی (فاتحة الشّباب، واسطة العِقد، خاتمة الحیاة)” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط

تمام شد
مقایسه
بستن

مراقبت از کودک «مراحل رشد کودکان»

9,000 تومان
« فهرست مطالب کتاب» مقدمه رفتار نوزاد حواس نوزاد تغذیه نوزاد تا زمان غذای کمکی برنامه‌ی کاری نوزادان 30 بازی
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
نمایش سریع
مقایسه
بستن

دانستنی هایی درباره علوم: نور و رنگ ها

23,000 تومان
دایره المعارفی مصور از مجموعه کتب دانستنی هایی درباره علوم «فهرست مطالب کتاب» ماهیت نور رعد و برق چگونه ایجاد
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
نمایش سریع
مقایسه
بستن

داستانهایی از شاهنامه برای نوجوانان «حماسه رزم رستم و سهراب، رزم نامه رستم و اسفندیار، حماسه رزم رستم و اسفندیار»

30,000 تومان
داستانهای شاهنامه با شرح بسیار ساده و روان…   قسمتی از کتاب: سپس از جایش بلند می‌شود تا یادگار پدر
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
نمایش سریع
مقایسه
بستن

فصل آخر

41,000 تومان
این رمان ایرانی روایت دختری به نام شیرین را از زبان خودش بیان می‌کند که قصد مهاجرت به آلمان را دارد و با مشکلاتی رو به رو می‌شود. در قسمتی از این رمان می‌خوانیم: با صدای بسته شدن در راهرو از خواب می‌پرم. به دور و برم نگاهی می‌اندازم. نمی‌‌دانم کجا هستم، فضای اتاق نا‌آشناست. هنوز حالت گیجی و خواب دارم. احساس سنگینی دارم و نمی‌توانم روی تخت جابجا شوم. تازه متوجه می‌شوم دخترکم در آغوشم خوابیده. دوباره به اطراف نگاه می‌کنم، آن طرف دختر دیگرم آرام روی تخت خوابیده. صدای تقه‌های باران روی سقف آزارم می‌دهد. به سختی جا‌بجا می‌شوم، دخترکم را روی تخت می‌گذارم و کنار پنجره می‌روم. باران شدت گرفته، از دیروز تا الان بی‌وقفه باریده. نمی‌دانم ساعت چند است. نور چراق قوه را روی ساعت کنار تخت می‌اندازم، سه و نیم صبح است.
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
نمایش سریع
تمام شد
مقایسه
بستن

سرنوشت پاییزی

13,000 تومان
رمانی اجتماعی قسمتی از کتاب: فصل اول چشمهایش را به سختی باز کرد، همه جا تاریک بود. نمی‌توانست در سیاهی
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
نمایش سریع
مقایسه
بستن

365 افسانه پندآموز برای کودکان «هر شب یک قصه»

180,000 تومان
کتابی به صورت مصور که 365 قصه را ارائه می نماید قسمتی از کتاب: قصه ی بچه ی حرف نشنو
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
نمایش سریع
مقایسه
بستن

قصه‌های شب (کودکم قصه بخوان) «بهارانه، تابستانه، پاییزانه و زمستانه»

150,000 تومان
کتابی مصور و دارای 365 قصه ی شب برای تمام روزهای سال… قصه های فصل بهارانه، تابستانه، پاییزانه، زمستانه قسمتی
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
نمایش سریع
مقایسه
بستن

دانستنی هایی درباره علوم: مغناطیس

25,000 تومان
کتابی مصور از مجموعه کتاب های دانستنی هایی درباره علوم «فهرست مطالب کتاب» مقدمه نیروی مغناطیسی آهنربا و مغناطیس چیست؟
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
نمایش سریع
cargo-truck

ارسال رایگان

سریع بدستتان میرسد.

security

خرید مطمئن

با اطمینان خرید کنید.

support

پشتیبانی 24/7

همیشه هستیم.

debit-card

پرداخت سریع

پرداخت شتابی.

medal

محصول اورجینال

لذت خریدی مطمئن.

فروشگاه اینترنتی طلایه فعالیت خود را از سال ۱۳۸۵ با هدف تسهیل خرید کتاب آغاز کرد. از آن زمان تا به امروز این مجموعه همواره سعی بر این داشته تا در کنار کتاب، با تکمیل محصولات فرهنگی و مصرفی پاسخگوی نیاز مخاطبان خود باشد.

  • فروش و بازاریابی
    • مشاوره آنلاین
    • بررسی کیفیت
    • مدیریت سفارشات
    • ارسال سفارشات
    • حساب کاربری
    • تماس با ما
  • لینک‌های مفید
    • مشاوره آنلاین
    • بررسی کیفیت
    • سفارشات شما
    • ارسال سریع
    • حساب کاربری
    • تماس با ما

نمادهای اعتبار فروشگاه

با ما همراه باشید

از جدیدترین تخفیف‌ها باخبر شوید

پرداخت توسط کلیه کارت‌های بانکی

کلیه حقوق برای سایت فروشگاه اینترنتی محفوظ بوده و هرگونه کپی برداری غیرمجاز می باشد.
  • صفحه اصلی
  • فروشگاه
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • حساب کاربری من
  • لیست علاقه مندی ها
  • ورود / عضویت
سبد خرید
بستن

ورود

بستن

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟

هنوز حساب کاربری ندارید؟

ایجاد یک حساب کاربری
فروشگاه
0 علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری